Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارس نیوز»
2024-05-08@09:17:04 GMT

رمان‌هایی که روزبه‌روز محبوب‌تر می‌شوند

تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۲۲۳۸۴۸

آیا هیچ به این فکر کرده‌اید که چرا بسیاری از افراد کتابخوان در میان گزینه‌های متنوعی که برای انتخاب کتاب دارند، به سراغ رمان می‌روند؟ اصلا چرا داستان‌هایی از مردمان سرزمین خودمان و یا کشورهای بیگانه و دوردست برای ما هیجان‌انگیز و دوست‌داشتنی است؟ به نظر می‌رسد هر زندگی و هر داستان در کنه خود درس‌هایی به همراه دارد که در لفافه و ناخودآگاه به خواننده منتقل می‌شوند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ما داستان می‌خوانیم چون تنها یک‌بار زندگی می‌کنیم اما ته قلبمان دوست داشتیم همین یک‌بار را بارها و بارها و به گونه‌های مختلف زیسته باشیم. ناچار به سراغ آثار نویسندگان می‌رویم و زندگی‌هایی را که آنها در رمان‌های خود نوشته‌اند می‌خوانیم و به‌نوعی آن زندگی را از نو از سر می‌گذرانیم. تجارب دیگران را از خلال لغات و جملات می‌شنویم و در کوله‌بار خود می‌اندازیم تا سر بزنگاه، درست همان‌جایی که گیر افتادیم از آنها استفاده کنیم.

در این میان، رمان‌هایی هم وجود دارند که روز‌به‌روز بر شهرت و محبوبیت‌شان افزوده می‌شود. در ادامه این یادداشت با نمونه‌هایی از آن‌ها بیشتر آشنا می‌شوید.

بلندی‌های بادگیر

بلندی‌های بادگیر یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات کلاسیک دنیا و یکی از صد رمان عاشقانه برتر جهان است. داستان بلندی‌های بادگیر داستان عشقی است که میان یک دختر ثروتمند و پسرکی کولی‌زاده شکل می‌گیرد. آقای ارنشاو روزی پسری بی‌سرپرست به نام هیت‌کلیف را در خیابان می‌بیند و تصمیم می‌گیرد سرپرستی او را قبول کند. کاترین، دختر آقای ارنشاو از همان دوران کودکی رابطه خوبی با او برقرار می‌کند و چیزی نمی‌گذرد که این دو به هم دل می‌بازند اما برادر کاترین، همیشه به هیت‌کلیف به دیده تحقیر نگاه می‌کند. هیت‌کلیف که سرانجامی برای عشقش نمی‌‌بیند آنجا را ترک می‌کند تا سرنوشت دیگری برای خود بسازد. اما چندی بعد برای گرفتن انتقام به آنجا باز می‌گردد.

بسیاری معقتدند که داستان رمان بلندی های بادگیر می‌تواند به نوعی زندگی نویسنده باشد. آن‌ها شخصیت کاترین را مانند شخصیت امیلی برونته می‌دانند و اعتقاد دارند که هیت‌کلیف نماینده مردانی است که او می‌تواند عاشقشان شود. با این حال، اینکه امیلی برونته با وجود زندگی محدودکننده‌اش، چطور توانسته چنین شخصیت‌هایی را بپردازد و چنین داستانی بسازد، هنوز برای اهل ادب، سوال است.

 

 

کوری

داستان این کتاب در مورد شیوع تدریجی بیماری کوری در بین افراد یک شهر است؛ شهری که نمی‌دانیم کجاست و می‌تواند هر جایی باشد، در واقع ساراماگو در این رمان با استفاده از صنعت تلمیح حتی برای شخصیت‌های داستان هم اسم انتخاب نکرده، و البته این در حالی است که خواننده به‌راحتی می‌تواند با آن‌ها ارتباط برقرار کند.

و اما کور نبودن یک زن در بین تمامی افراد این شهر و مشاهده‌ی کل وقایع داستان از دید او، مخاطب را متوجه می‌کند که در واقع داستان این کتاب کوربودن نیست بلکه متفاوت‌دیدن است. مخاطب در طول خواندن این اثر در کنار وحشت، ناراحتی و یا حتی گاهی تنفر از انسان، درمی‌یابد که رفتار انسان در موقعیت، معنا شده و ملاک مطلقی برای قضاوت او وجود ندارد.

ساراماگو در کتاب کوری که به بیش از ۲۵ زبان دیگر ترجمه شده، رئالیسم جادویی را با انتقادات گزنده‌ی سیاسی آمیخته و بسیار هنرمندانه و شگفت‌انگیز تصویری از سرگشتگی انسان مدرن را که به قول ساراماگو «عقل دارد ولی عاقلانه رفتار نمی‌کند.» خلق می‌کند.

 

هری پاتر

مجموعه کتاب‌های هری پاتر نوشته‌ی جی.کی. رولینگ است. این مجموعه زندگی بسیاری از نوجوانان و جوانان را برای همیشه تغییر داد و در ابتدای انتشارش طرفداران زیادی نداشت اما چهار سال بعد از انتشارش و زمانی که فیلمی موفق از روی آن ساخته شد، توجه افراد بسیاری را به خود جلب کرد.

کتاب هری پاتر درمورد پسری سیزده ساله و نوجوان است که در این سن متوجه شده متعلق به دنیای دیگری است. او تصمیم می‌گیرد این دنیای جدید را کشف کند. او برای رسیدن و کشف دنیای جدیدش به مشکلات زیادی برمی‌خورد اما در نهایت موفق می‌شود که سوار قطار سریع‌السیر هاگوارتز، مدرسه‌ی جدیدش شود.

«هری پاتر و سنگ جادو» اولین کتاب از سری هری پاتر است. در این جلد، او با مدرسه، معلمان و دوستان جدیدش آشنا می‌شود. و سنگی شگفت‌انگیز را پیدا می‌کند اما یافتن این سنگ برای او مشکلاتی را به‌وجود می‌آورد.

هری پاتر زندگی دردناکی دارد. او پدر و مادرش را از دست داده است و مجبور است پیش خاله و شوهرخاله بداخلاقش زندگی کند. آن‌ها او را مجبور کرده‌اند در یک کمد کوچک زیر پله زندگی کند. اما در میان همه این مشکلات او نامه‌ای دریافت می‌کند که حقیقت را درمورد خودش به او می‌گوید و از این طریق زندگی او تغییر می‌کند: او یک جادوگر است. یک فرد مرموز او را از دست نزدیکان خودش نجات می‌دهد و به دانشکده جادوگری هاگوارتز می‌برد. اما او حتی در دنیای جادوگری نیز خاص است. او تنها پسری است که از دست نفرین جادویی شیطان لرد ولدمورت جان سالم به در برده است. سال اول در هاگوارتز بهترین دوران زندگی اوست، اما همه‌چیز عالی پیش نمی‌رود. یک جسم مخفی درون دیوارهای قلعه پنهان شده است که بسیار خطرناک است، و هری عقیده دارد وظیفه اوست که مانع افتادن آن به دست شیطان شود.

کتاب صوتی هری پاتر و سنگ جادو توسط نشر آوانامه منتشر شده است. این کتاب را می‌توانید در اپلیکیشن طاقچه با صدای آرمان سلطان‌زاده بشنوید.

 

ملت عشق

داستان ملت عشق در دو خط زمانی اتفاق می‌افتد. اولی در قرن هفتم هجری در قونیه دنبال می‌شود. زمانی که مولانا به عنوان عالمی بزرگ در شهر قونیه میان مردم شناخته می‌شد و مردم و طبقه‌ی حاکم برای او احترام بسیاری قائل بودند. از طرفی شمس در آستانه‌ی چهل سالگی احساس می‌کند به زودی از دنیا می‌رود و می‌خواهد از چهل قانون عشقی که در زندگیش درک کرده برای کسی بگوید. دیدار میان صوفی و عالم و ماجراهایی که در این میان میفتد خواننده را تا آخر داستان درگیر می‌کند.

دومین روایت داستان  در ۱۴ قرن بعد دربوستون آمریکا اتفاق می‌افتد. زمانی که اللا روبینشتاین در آستانه‌ی چهل سالگی است و به تازگی ویراستاری کتابی را پذیرفته است. اللا درگیر نوعی رخوت و روزمرگی است و زندگیش از جنبه‌های متفاوت با مشکلاتی روبروست اما این کتاب که «چهل قانون عشق» نام دارد و در واقع همان ماجرای دیدار شمس و مولاناست، به شدت زندگی او را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

الیف شافاک این دو روایت را با رفت و برگشتی ماهرانه به یکدیگر پیوند می‌دهد. تا حدی که برای لحظاتی حتی خواننده متوجه تغییر زمان نمی‌شود. اینکه عشق چگونه می‌تواند در هر زمانی بی هیچ کم و زیادی زیرِ زندگی کسی را رو کند، در کتاب ملت عشق محور داستان است.

کتاب صوتی ملت عشق را نیز می‌توانید در اپلیکیشن طاقچه بشنوید و لذت ببرید.

 

منبع: پارس نیوز

کلیدواژه: ادبیات پدر رمان عشق هری پاتر بلندی های بادگیر هری پاتر ملت عشق

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۲۲۳۸۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۱۰ سریال جنگی دیدنی در مورد جنگ جهانی اول؛ از Women at War تا Parade’s End

جنگ جهانی اول – که با عنوان جنگ بزرگ (Great War) نیز شناخته می شود – در سال ۱۹۱۴ پس از ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند، ولیعهد امپراطوری اتریش-مجارستان آغاز شد و تا سال ۱۹۱۸ ادامه داشت.

به گزارش روزیاتو، جنگ جهانی اول نیروهای قدرت مرکزی یا متحدین (اتریش- مجارستان، بلغارستان، آلمان و امپراطوری عثمانی) را در مقابل نیروهای متفقین (بریتانیا، کانادا، فرانسه، ایتالیا، ژاپن، رومانی، روسیه و بعداً ایالات متحده) قرار داد.

به لطف پیشرفت در فناوری نظامی و تکیه بر جنگ خندقی و هوایی، جنگ جهانی اول دارای سطوح بسیار بالایی از خونریزی و تخریب زیرساخت ها بود. نیروهای متفقین در نهایت پیروز شدند، اما بیش از ۱۶ میلیون نفر تا زمان شروع آتش بس، در این نبرد خونبار جان خود را از دست دادند.

امروزه صدها فیلم برای هرکسی که می‌خواهد درباره ستیزه جویی ها و خشونت های بی‌معنای این جنگ بزرگ بیشتر بداند وجود دارد. با این حال، سریال های تلویزیونی همیشه گزینه بهتری برای کسانی هستند که می خواهند زمان بیشتری را با شخصیت های در این فضای هولناک بگذرانند.

چه داستان‌های تخیلی که از جنگ به عنوان پس‌زمینه استفاده می‌کنند یا داستان‌های واقعی در مورد سربازان، غیرنظامیان و رهبرانی که در روند این درگیری مشارکت داشتند، این سریال ها روی صفحه کوچک، اطلاعات، درام یا اکشن کافی برای رضایت هر جنگ‌دوستی را ارائه می‌دهند. بدین بهانه در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از بهترین سریال های جنگی در مورد جنگ جهانی اول آشنا کنیم.

۱۰- The Monocled Mutineer (1986)

بر اساس کتابی به همین نام از ویلیام آلیسون و جان فرلی، سریال The Monocled Mutineer شورش اتاپلس در سال ۱۹۱۷ را پوشش می دهد که در آن سربازان جوان در اتاپلس- یک انبار کلیدی و ایستگاه ترانزیت نیروی اعزامی بریتانیا در فرانسه – به دلیل آزارها و بی رحمی هایی که علیه شان صورت گرفته بود، در مقابل مافوق های خود دست به شورش زدند. این سریال در ابتدای پخش جنجال‌های زیادی به پا کرد و رسانه‌های راست‌گرای بریتانیایی تهیه‌کنندگان آن را به تعصب چپ‌گرایانه متهم کردند.

این سریال جنگی در چندین مورد اغراق می کند، اما این رویکرد به جای آسیب رساندن به سریال، کیفیت آن را افزایش می دهد. به عنوان مثال، گفته می شود که رهبر شورشیان سربازی به نام پرسی توپلیس (پل مک گان) است. او به اندازه قهرمانان نظامی خونسرد و شجاع است.

او عینک یک چشمی می پوشد و مانند اسکندر مقدونی صحبت می کند. او حتی موفق می‌شود فرار کند و از مجازاتی که همرزمانش در نهایت با آن مواجه می‌شوند، اجتناب می کند. با این حال، توپلیس واقعی هرگز در این شورش شرکت نداشت.

گزارش‌های تاریخی مختلف تأیید کرده‌اند که واحد نظامی توپلیس هنگام وقوع شورش اتاپلس در مسیر رفتن به هند بود. با این حال، در حالی که مطبوعات و دولت تاچر خشمگین بودند، همه به عالی بودن سریال The Monocled Mutineer اذعان داشتند. این سریال تاریخی نامزد ۹ جایزه بفتا شد و بیش از ۱۰ میلیون نفر آن را تماشا کردند.

۹- Women at War (2022)

میم‌های مربوط به جنگ که فمینیست‌ها را هدف قرار می‌دهند، همیشه به این نکته اشاره می‌کنند که زنان در طول دو جنگ جهانی زندگی نسبتاً راحت (یا دستکم راحت تری نسبت به مردان) داشتند، زیرا مجبور نبودند در سنگرها و خندق ها حضور داشته و بجنگند. اما سریال Women at War ثابت می کند که اینطور نبوده است.

این سریال فرانسوی-بلژیکی دارای چهار شخصیت اصلی است. یکی اگنس (ژولی دو بونا)، راهبه ای قوی و سردسته راهبه های صومعه ای است که به عنوان یک بیمارستان موقت عمل می کند. مارگریت (آدری فلورو)، یک روسپی فرانسوی؛ سوزان (کامیل لو)، یک پرستار طرفدار حق سقط جنین برای زنان و کارولین (سوفیا اسیدی) که کارخانه کامیون سازی شوهرش را مدیریت می کند، در حالی که شوهرش در میدان جنگ حضور دارد. این چهار زن با چالش های مختلف مرتبط با مردسالاری روبرو هستند و مسیر زندگی آن ها اغلب با هم درگیر می شود.

طرفداران داستان های جنگی با حضور زنان در نقش های اصلی، از سریال زنان در جنگ لذت خواهند برد، زیرا شخصیت های اصلی بسیار متعهد هستند در حالی که سعی می کنند بر مشکلات خود فائق آیند.

برای سوزان، شهروندان زخمی تنها نگرانی او نیستند. یک کارآگاه پاریسی نیز در داستان است که مصمم است او را بکشد، از این رو داستان او شبیه یک شخصیت فراری روایت می شود. از طریق شخصیت او، بحث طرفداری از حق سقط جنین و حق زندگی نیز مورد بحث قرار می گیرد.

داستان مارگریت، از سوی دیگر، پیچیدگی های روابط کارفرما و کارمند را برجسته می کند. با پیشرفت داستان مشخص می شود که او با صاحب یک روسپی خانه درگیری دارد و همه چیز اغلب از کنترل خارج می شود.

مادر اگنس نیز مشکلات بزرگتری دارد، زیرا باید راهی برای خلاص شدن از شر کشیشی که از کارآموزان جوان سوء استفاده جنسی می کند، بیابد. علاوه بر این، او پس از دلبستگی به یکی از بیمارانش، خود را دچار تعارض می‌ بیند، با این حال او عهد تجرد به عنوان یک راهبه را پذیرفته است.

سپس به کارولین می رسیم که برادر شوهرش فکر می کند یک زن نباید مسئول یک کارخانه خودروسازی باشد، بنابراین برای کنترل این کارخانه با او درگیر می شود. طرفداران اکشن نگران نباشند زیرا این سریال فقط یک درام خالص نیست. چند سکانس نبرد احساسی در سریال وجود دارد، به ویژه یکی که در آن آلمانی ها از گاز علیه سربازان فرانسوی استفاده می کنند. اثرات این حمله شیمیایی آنقدر بد است که پزشکان در مورد راه های درمان آسیب دیدگان هیچ گزینه و ایده ای ندارند.

۸- Gallipoli (2015)

طرز فکر جوانان در اوایل قرن بیستم ممکن است نسل کنونی را که آرامش و امنیت را ترجیح می دهند، گیج کند. در آن زمان، نوجوانان آرزوی جنگیدن برای کشورشان را داشتند، بنابراین با رضایت و شادی در ارتش ثبت نام می کردند. شخصیت تونی (کودی اسمیت-مک فی) در سریال گالیپولی چنین شخصیت جوانی است.

علیرغم اینکه این جوان ۱۷ ساله به سن قانونی نرسیده است، مدارک لازم را جعل می کند تا بتواند در نبرد در شبه جزیره گالیپولی به برادر بزرگ ترش بپیوندد. او به زودی از واقعیت های ترسناک و خشن جنگ آگاه می شود.

گالیپولی سریالی درباره اتفاقات غیرمنتظره است. این سریال نشان می دهد که وقتی گلوله ها به پرواز در نمی آیند چه اتفاقی می افتد و از این رو جنبه انسانی افراد حاضر در جنگ را به تصویر می کشد. بنابراین بینندگان می‌توانند منتظر شوخی‌هایی درباره باد معده و لحظات غیرعادی باشند که در آن طرف‌های متخاصم لحظاتی را برای تخلیه کردن اجساد مردگان از جنگ دست می کشند، در حالی که بر سر یکدیگر فریاد می زنند.

به دلیل این رویکرد، این سریال مانند یک سخنرانی در مورد تاریخ نیز جلوه می کند. زمانی که تیتراژ پایانی قسمت آخر بالا می رود، هر بیننده ای دانش دایره المعارفی و قابل توجهی در مورد کارزار نظامی گالیپولی در سال های ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۶ خواهد داشت و اینکه چگونه این نبرد به شکل گیری هویت ملی نیوزیلند و استرالیا کمک کرد.

۷- The Fall of the Empire (2005)

باور عمومی بر این است که اگر کشورهای درگیر جاسوسان بهتری داشتند، جنگ جهانی اول می توانست تلفات کمتری داشته باشد. بریتانیکا این موضوع را به صراحت بیان کرده و تصریح می کند که این درگیری “اغلب در نگاه به گذشته به عنوان یک شکست غم انگیز اطلاعاتی ذکر می شود.”

در آغاز جنگ، بیشتر کشورها شبکه‌های جاسوسی قوی را که اکنون دارند، نداشتند، و سریال The Fall of the Empire به بررسی وضعیت روسیه در آن دوران می‌پردازد. وقایع این سریال از نگاه یک افسر ضد جاسوسی روسی به نام سرگئی پاولوویچ کوستین (الکساندر بالوف) روایت می شود، جایی که او در تلاش است تا از منابع محدود خود حداکثر استفاده را ببرد، در حالی که از حلقه های بوروکراسی او را درمانده کرده است.

سریال The Fall of the Empire همان کاری را می کند که اکثر سریال های جاسوسی خوب انجام می دهند. دیالوگ های جاسوسی استانداردی در این سریال وجود دارد مانند “اتاق را تمیز کنید!”، “سوژه خنثی شده است”، “شما تصویر دارید؟”، “دارایی لو رفته است”، و “ما باید این را مهار کنیم.”

مهمتر از همه، این سریال به همه یادآوری می کند که جنگ چیزی بیشتر از جنگیدن و دستور دادن است. به طور کلی، در اینجا واقعیت و داستان به زیبایی ترکیب شده اند. هیچ‌کدام از شخصیت‌های اصلی در واقعیت وجود نداشته اند، اما شخصیت‌های مکملی مانند لاور کورنیلوف و نادژدا کروپسکایا همگی بیش از یک قرن پیش در زمان جنگ جهانی اول وجود واقعی داشته اند.

۶- ۳۷ Days (2014)

سریال «۳۷ روز» در واقع اشاره به مدت زمانی است که پس از ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند اتریش طول کشید تا بریتانیا به آلمان اعلان جنگ کند. ورود بریتانیا به طور رسمی شروع جنگ را مشخص کرد و سریال ۳۷ Days به بررسی آنچه در طول سه هفته قبل از این تصمیم‌ مهم رخ داده است، می‌پردازد.

بنابراین، این سریال بینندگان را از وحشت میدان نبرد دور می‌کند و آن‌ها را به اتاق‌های اعضای کابینه دولت بریتانیا می‌برد، جایی که سیاستمداران و ژنرال‌های جنگ‌افروز استراتژی‌های خود را طراحی کرده و بهترین راه را برای نشان دادن قدرت نظامی خود پیدا می‌کنند.

چیزی که بلافاصله با تماشای ۳۷ Days مشخص می شود این است که در وقوع جنگ جهانی اول چیزی بیش از قتل یک آرشیدوک وجود داشت. ناسیونالیسم، امپریالیسم و ​​انواع دیگر «ایسم ها» به هر طریقی به وقوع جنگ کمک کردند. بیشتر شبیه یک درگیری لفظی و دیس زدن در دنیای رپ بوده است.

بریتانیا خواهان این جنگ نبود و وزیر خارجه وقت، سر ادوارد گری سعی کرد تا حد امکان با روند دیپلماتیک با این مسئله روبرو شود. با این حال، یک ترانه “دیس” توسط دشمن ضبط شده بود، و بریتانیایی ها نیز باید به آن پاسخ می دادند. بنابراین، در اینجا با سریالی مواجه خواهید بود که احتمالاً طرفداران فیلم‌های تریلر سیاسی را راضی می‌کند، همانطور که دوستداران تاریخ را خرسند خواهد کرد. هر قسمت که می گذرد، به مخاطب یادآوری می شود که چند روز تا شروع جنگ باقی مانده است.

۵- Wings (1977-1978)

نباید این سریال با فیلمی برنده بهترین فیلم اسکار در سال ۱۹۲۷ به همین نام اشتباه گرفت. سریال Wings مسیر کاری شهروندی بریتانیایی به نام آلن فارمر را دنبال می کند، روایتی که از روزهای فعالیتش به عنوان آهنگر شروع می شود و تا دوران خدمتش به عنوان خلبان جنگنده در طول جنگ جهانی اول ادامه می یابد.

همچنین فارمر دوستی دارد که هیچ کس آرزوی داشتنش را ندارد. این مرد بی وفا به نام گیلیون به محض اینکه اخباری غیرواقعی در مورد مرگ این خلبان پخش می شود، به دوست دختر فارمر نزدیک شده و با او وارد رابطه می شود. عموم مردم تمایل دارند تصور کنند که هر بخش نظامی با دیگر بخش ها هماهنگ هستند، اما هرگز اینطور نیست.

سریال Wings فاش می کند که خلبانان به دلیل تحصیلات عالیه و حقوق بالاتر، همیشه به چشم تحقیر به سربازان داخل سنگرها نگاه می کردند. به این ترتیب، فارمر با وجود اینکه مانند دیگر خلبانان همرزمش بدجنس نیست، با خشم و تحقیر افسران ارشدتر مواجه می‌شود.

شاید به دلیل بودجه محدود، سکانس های پرواز در سطح Top Gun نیستند، اما بعید است بینندگان از این موضوع عصبانی شوند. هر نقصی که این سریال در زمینه نبردهای تن به تن هوایی رضایت بخش دارد، در حوزه داستان و دیالوگ جبران می شود.

۴- ۱۹۱۵ (۱۹۸۲)

بر اساس رمان راجر مک‌دونالد به نام ۱۹۱۵: A Novel of Gallipoli، سریال ۱۹۱۵، داستانی در مورد بلوغ است که سرگذشت دو نوجوان به نام های والتر (اسکات مک گرگور) و بیلی (اسکات برگس) را دنبال می‌کند که از نوجوانان لجباز روستاهای استرالیا به سربازانی سرخورده تبدیل می‌شوند، بعد از اینکه به عنوان اولین نیروی امپراتوری استرالیا (AIF) در جنگ جهانی اول شرکت می کنند.

مانند بسیاری از جوانان دیگر در آن زمان، آنها برای به جنگ رفتن ثبت نام می کنند و معتقدند که این یک تجربه لذت بخش است که با شوخی، دشمن کُشی و هیجان همراه خواهد بود، اما متوجه می شوند که میدان جنگ شکل دیگری از جهنم است.

سکانس‌های نبرد در سریال جنگی ۱۹۱۵ چیزی است که بینندگان قبلاً ندیده‌اند. داستانی که قبل از رفتن این دو مرد به جنگ روایت می شود، چیزی است که این سریال را به یکی از بهترین ها در ژانر خود تبدیل می کند. قبل از اینکه بیلی بتواند با اسلحه اش شلیک کند، نشان داده می شود که او پسر جوانی با شخصیت زن باره گی است که دخترهای زیادی را دور خود جمع می کند. او حال و هوای یک پسر بد را داشته و آنقدر جذاب است که هم زنان مجرد و هم زن متاهل به او پیشنهاد رابطه می دهند.

از طرف دیگر، والتر مودب تر و خجالتی تر است، اما این مانع از دوست شدن این نمی شود. در حالی که این سریال به ماجرای دوستی شخصیت های اصلی می پردازد، بینندگان با فیلمبرداری خیزه کننده ای همراه با مناظر زیبا روبرو می شوند.

سکانس هایی از میخانه‌ها، ایستگاه‌های راه‌آهن، و مزرعه‌های بزرگ… و خیلی مناظره خیره کننده دیگر در این سریال وجود دارد که نشان می دهند زندگی در دنیای بدون جنگ چقدر زیباست (و باید باشد).

۳- Parade’s End (2012)

سال‌ها قبل از اینکه بندیکت کامبربچ پورتال‌هایی را به سوی جهان های چندگانه باز کند و مرد عنکبوتی را به باد تمسخر بگیرد، او اشراف زاده ای بریتانیایی به نام کریستوفر تیتجنز در سریال Parade’s End بود. در این سریال، دردسرهای این استاد آمار دولتی دقیقاً مربوط به جنگ نیست.

او یک همسر خیانتکار دارد و اتفاقاً عاشق یک زن جوان مدافع حق رأی زنان نیز شده است. در حالی که او مشغول فکر کردن و تصمیم گیری برای مدیریت اتفاقات اخیر زندگی اش است، وحشت جنگ جهانی اول از راه می رسد.

تیم گودمن در نقد خود برای هالیوود ریپورتر ، از این سریال به عنوان «نسخه خاص تر دانتون ابی» یاد می کند، زیرا «کمتر آبکی است». این تعاریف از سریال فوق ماندگار شده و بسیاری از منتقدان آن را با یکی از بهترین سریال ها در مورد دهه ۲۰ مقایسه می‌کنند.

مطمئناً، Parade’s End پیچیده‌تر است، اما این بازی های فوق‌العاده‌ بازیگران است که آن را قادر می‌سازد درخشان تر باشد. کامبربچ به خاطر بازی اش در این سریال نامزد جایزه امی شد در حالی که ربکا هال (بازیگر نقش همسر لاقید کریسی) نامزد جایزه بفتا شد.

این دو بازیگر نقش اصلی به طرز شگفت انگیزی دیدگاه‌های اخلاقی متناقض شخصیت‌هایشان را به مخاطب منتقل می‌کنند که آن‌ها را به یک اندازه دوست‌داشتنی و نفرت‌انگیز می‌سازد.

۲- When We Go to War (2015)

داستان سریال When We Go to War حول خانواده کارآفرین اسمیت در اوکلند، نیوزیلند است و نشان می‌دهد که زندگی اعضای آن قبل (و در طول جنگ) چگونه بوده است. طرح داستان بر اساس یک سری نامه بنیان نهاده شده است، بنابراین هر قسمت عمدتاً بر اساس ارتباط نوشتاری بین یک شخصیت با شخصیت دیگر است.

بسیاری از رویدادهای سریال در اسکندریه رخ می دهد و دلیل خوبی برای آن وجود دارد. در طول جنگ جهانی اول، متفقین امیدوار بودند که این منطقه را نابود کنند زیرا یک مرکز راه آهن استراتژیک برای امپراتوری عثمانی بود. طرح سریال بهترین چیز در مورد آن نیست … بلکه نقطه قوت این سریال شخصیت های آن هستند.

چه یک پرستار فمینیست پیشرو باشد که به همان اندازه که از انجام کالبد شکافی لذت می‌برد از رابطه جنسی نیز لذت می‌برد، یا یک عضو خانواده شناخته شده که ترجیح می‌دهد وقت خود را به دود کردن تریاک بگذراند تا اینکه برای رفتن جنگ پیشقدم شود، بنابران در این سریال شخصیت های جذاب کم نیستند.

همچنین سریال When We Go to War به بررسی بسیاری از مسائل اجتماعی که در موازات جنگ جریان دارند نیز می پردازد. به عنوان مثال، اعضای چندین قبیله نیوزیلندی با پیوستن به ارتش مخالفت می کردند زیرا می ترسیدند پس از رفتن به میدان نبرد، زمین هایشان به سرقت برود. در همین راستا، یک داستان فرعی حقوقی برای تکمیل داستان های جنگ و عاشقانه این سریال نیز وجود دارد.

۱-The Passing Bells (2014)

The Passing Bells داستان های موازی از هر دو طرف شکاف جنگ جهانی اول را روایت می کند. یکی از شخصیت های اصلی یک شخصیت آلمانی، مایکل (جک لودن) و دیگری بریتانیایی، تامی (پاتریک گیبسون) است.

هر دو مرد در آغاز جنگ به ارتش ملحق می شوند و با چالش های مختلف ناشی از شغل و زندگی شخصی خود مواجه هستند. در برهه ای از داستان، داستان‌های آن‌ها به هم گره می‌خورد، جایی که مایکل اکنون اسیر جنگی است و تامی یکی از سربازانی است که از اسیران محافظت می‌کند.

طرفداران ژانر جنگی که به دنبال یک درام جنگی مناسب برای تماشا در کنار خانواده هستند، باید به The Passing Bells راضی باشند. سناریو این سریال توسط تونی جردن نوشته شده است (نویسنده ای که بیشتر برای سریال The Eastenders شناخته شده است).

علیرغم عدم وجود خونریزی و کشتار، این سریال هرگز سریال کسل کننده ای نیست. لحظات قدرتمند زیادی در سریال وجود دارد، مانند زمانی که تامی، که قبلاً از کشیدن نقاشی پرندگان در خانه لذت می برد، در داخل گل و لای خندق های جنگ جهانی اول یک نقاشی دیگر می کشد.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • ۴ رمان مریلین رابینسون، نویسنده محبوب داریوش مهرجویی در نمایشگاه کتاب
  • کتاب «آقاسید محمود» به نمایشگاه کتاب می آید
  • ۱۰ سریال جنگی دیدنی در مورد جنگ جهانی اول؛ از Women at War تا Parade’s End
  • طنین «آواز آن پرنده آتشین» در نمایشگاه کتاب
  • رمان «تو خواب میکائیل هستی» رونمایی می‌شود
  • محمدعلی علومی، نویسنده و طنزپرداز درگذشت
  • رمان «تو خواب میکاییل هستی» رونمایی می‌شود
  • نویسنده و پژوهشگر کرمانی درگذشت
  • محمدعلی علومی درگذشت + سوابق
  • محمدعلی علومی، نویسنده و پژوهشگر درگذشت